۱۳۹۳ دی ۳, چهارشنبه

مصاحبه ء سارا زواره ای با محمد ابراهیمیان ، موسیقیدان، آهنگساز، رهبر ارکستر، نوازنده ء ساکسفون ، کلارینت و گیتار و بنیانگذار چند ارکستر در ایران










محمد ابراهیمیان درسال هزارو سیصد و شصت و دو،  در خانواده ای اصالتا اهوازی، فرهنگی و اهل هنرمتولد می شود.خانواده اش باشروع  جنگ مجبور به ترک  اهوازشده و در اصفهان سکنی می گزینند. پدرش معلم و اهل مینیاتور و خطاطی وعمویش نوازنده ی سه تار بوده است.در سنین کودکی برای مدت زمان کوتاهی نزد عمویش به فراگیری سه تار می پردازد و با رسیدن به دوران نوجوانی پس از شنیدن آلبومی از آثار پاکو دلوسیا متوجه علاقه ی بی حدش به نوازندگی گیتار می شود. پس از این که به سختی میتواند  گیتاری برای خود فراهم کند، برای مدت یکسال باوجود چپ دست بودن گیتار کلاسیک را به طور خودآموز فرا می گیرد، تا جایی که امروز می تواند گیتار را از هردوجهت بنوازد. وی که منابع آموزشی زیادی در اختیار نداشته و گیتار را بدون بهره گرفتن از مدرس می آموزد رفته رفته با جمع آوری منابع مورد نیازش برای یادگیری گیتارکلاسیک و تمرین و مطالعه بی وقفه میتواند به سطحی از نوازندگی برسد که تدریس و نوازندگی را به صورت حرفه ای آغاز نماید..

در حاشیه ی یک جشنواره ی نوازندگی گیتار که توسط حوزه ی هنری اصفهان برگزار گردید ،محمد با نوازنده ای اسپانیایی با نام ری ورا آشنا می شود، که به دعوت حوزه برای داوری بخش رقابتی جشنواره به اصفهان سفر کرده بود. محمد به دلیل اینکه گیتار را به صورت خود آموز فراگرفته از او می خواهد تا نوازندگی اش را مورد ارزیابی قرار دهد و به این ترتیب از طرف ری ورا نامه ای دریافت می کند که در آن قید می گردد که به عنوان یک گیتاریست، صلاحیت تدریس را دارد و پس از آن از طرف حوزه هنری 
اصفهان به عنوان مدیر بخش گیتار حکم دریافت می نماید.






در همان سنین نوجوانی است که به ساز ساکسفون نیز 
علاقمند می شود و به سبب درگذشت استاد شهبازی، تنها استاد ساکسفونی که در شهر تهران می شناخته، مجبور می شود تا فراگیری ساکسفون را نیز خود به تنهایی و از راه تجربه و تمرین ادامه دهد. با گذشت فقط یک ماه از آغاز نوازندگی ساکسفون همراه با سازش روی صحنه ظاهر می شود و در کنسرتی مرحوم پیام معمار ،خواننده ی پاپ ساکن اصفهان را همراهی می نماید
وی پس از آن در کنسرتهای متعددی به عنوان نوازنده ی گیتار و ساکسفون همکاری داشته است.
عطش سیری ناپذیر محمد در موسیقی در این دوران او را کم کم به سمت آهنگسازی سوق میدهد. و بازهم بدون بهره گیری از مدرس و به صورت خودآموز به مطالعه و تمرین در زمینه ی آهنگسازی میپردازد.
موسیقی در زندگی محمد نوجوان چنان جایگاهی داشته که تحصیل در رشته ی ریاضی وفیزیک را درست در زمان امتحانات نهایی اش ترک می کند و برای همیشه زندگی اش را در موسیقی ادامه می دهد. 

وی ترک تحصیلش از دبیرستان را اینطور توصیف می کند:

همراه دوستم رفته بودم تا امتحان بدهم و سپس باهم عازم تهران شویم، جلوی در مدرسه ساکسفونم را به او دادم و از او خواستم تا منتظر بماند . وارد سالن امتحان شدم . همان ردیف صندلی های چیده شده پشت سر هم ، همان صحنه ای که از امتحانات نهایی در ذهن تک تک ما هست. به سالن و بچه هایی که نشسته بودند و برای امتحان آماده می شدند نگاهی انداختم و در سکوتی که وجودم را گرفته بود آینده ام را جستجو کردم. نمی خواستم آینده ام را آنطور زندگی کنم که دلم نمی خواست. هنوز روی صندلی ننشسته بودم که به طرف در برگشتم. دوستم را بیرون مدرسه دیدم، ساکسفونم را از او گرفتم وبرای اجرایی عازم تهران شدیم و پس از آن با وجود تمام خواهش های اطرافیان و خانواده ام ،دیگر به مدرسه باز نگشتم.انگار مطمئن بودم که راه زندگی من تنها متعلق به خودم ساخته شده و قرار نیست مثل دیگران زندگی کنم.



چندی بعد از محمد دعوت می شود تا به عنوان رهبر، گروه کری را رهبری نماید. وی که تا آن زمان هیچ پیشینه ای از رهبری نداشته و تنها روحیه ی جسور او و ایمان همکارانش به توانایی وی بوده که سبب پذیرش این مسئولیت از طرف وی می گردد، به این ترتیب روزهای رهبری اش را آغاز می کند.
به تدریج با مطالعه متون مختلف در زمینه ی رهبری ارکستر به خصوص کتاب رهبری ارکستر نوشته ی ماکس رودولف فعالیتهای رهبری ارکسترش را گسترش میدهد.



زمان می گذرد و شرایط سیاسی- اجتماعی ایران برای اهالی موسقی کمی دلگرم کننده تر از پیش می شود. پس از رهبری گروه کر حوزه ی هنری شهر اصفهان ،از وی دعوت به عمل می آید تا گروه کر دانشگاه اصفهان را نیز رهبری نماید.

درست در همین زمان است که با انتصاب مسعود صفوی به عنوان مدیر کل حوزه ی هنری اصفهان که به قول محمد بسیار فرد تاثیر گذاری در عملکرد آن زمان حوزه ی هنری بوده است، محمد طرح پیشنهادی ارکستر سمفونیک اصفهان را به صورت مکتوب به وی تقدیم می کند. با ارائه ی این طرح از جانب محمد است که از وی خواسته می شود تا مدارکی دال برداشتن صلاحیت رهبری ارکستر به حوزه ی هنری ارائه دهد.

محمد ابراهیمیان آن زمان در حضور اساتیدی چون علی رهبری، لوریس چکناواریان، فریدون ناصری و چند تن دیگرامتحان رهبری می دهد و نامه ها و تاییدیه ها را برای حوزه ی هنری می برد تا بتواند به این ترتیب رهبری ارکستر سمفونیکی را که هنوز هیچ عضوی نداشته، به عهده بگیرد. آن روزها طرح پیشنهادی برای تاسیس ارکستر سمفونیک اصفهان با یک سئوال اساسی روبروبود، آن هم اینکه باوجود تنها سه استاد نوازنده ء سازهای زهی در شهر اصفهان چگونه می شود یک ارکسترسمفونیک تاسیس کرد؟
وی با ارا ئه یک طرح جامع مبنی بر استفاده از اساتید و آموزش هنرجویان برتر آنها برای حضور در ارکستر بر این مشکل فائق آمده و به این ترتیب ارکستر سمفونیک اصفهان با حضور بهترین نوازندگان شهر اصفهان و رهبری محمد ، فعالیت اش را آغاز می کند

در اینجا محمد اضافه می کند که:
 در روزهای نخست تشکیل ارکستر سمفونیک اصفهان که به عبارتی پس از ارکستر سمفونیک تهران ، تنها ارکسترسمفونیک ایران بود، از کمک ها و مشاوره های آقای مجید انتظامی بسیار استفاده می کردیم. از ایشان دعوت کردیم تا ما را همراهی کنند و ایشان در این راه بسیار زحمت کشیدند. پس از تغییر مدیریت حوزه و باشروع ریاست آقای سیدین نیا من دیگر رهبر ارکستر سمفونیک اصفهان نبودم و تا جایی که درجریان هستم ،رفته رفته ارکستر سمفونیک اصفهان از هم پاشید

چندی بعد در مسابقه ای که مشترکا زیر نظر سازمان بهداشت جهانی و سازمان کا.تی.ال فنلاند در راستای حمایت از ترک سیگارهمه ساله برگزار می شد و در آن سال ایران میزبانش بود از محمد خواسته شد که موسیقی افتتاحیه و اختتامیه را بسازد. همین امر بهانه ای شد تا ارکستری در تهران تشکیل دهد به اسم ارکستر فیلارمونیک جوانان تهران که به دلیل حمایت مالی شرکت کانن به نام ارکستر کانن شناخته می شودو محمد در این ارکستر به عنوان بنیانگذار و رهبر فعالیت داشته است.
این ارکستر به دلیل شرایط اقتصادی حاکم بر ایران و انصراف شرکت کانن از حمایت مالی سرانجام منحل گردید.



"پس از چند سالی که در تهران کار و فعالیت موسیقایی ام را در زمینه ی آهنگسازی فیلم و سریال و رهبری ارکسترو غیره به طور جدی ادامه داده بودم، برای مدتی به زادگاهم اصفهان بازگشتم و این بار ارکستر مضرابی اصفهان را با حضور نوازندگان سازهای مضرابی ایرانی تشکیل دادم. هرچند پیش از آن استاد حسین دهلوی ،ارکستر مضرابی تهران را تاسیس نموده بودند اما این بار من سعی داشتم تا کاری متفاوت با ساختاری متفاوت ارائه دهم.در ابتدا باحضور بیست، سی نفر نوازنده و با کمک میعاد ابراهیمیان ، مهران اعظمی کیا و شیما پورزاده حسینی ارکستر را تاسیس کردم و رفته رفته این تعداد به دوبرابر رسید. با وجود تمام مخالفت هایی که در شهر اصفهان نسبت به حضور بانوان نوازنده بر روی صحنه وجود دارد و طی ده سال گذشته همواره مانع فعالیت های موسیقایی بانوان اصفهانی بوده است تصمیم گرفتم تا از حضور بانوان در ارکسترمضرابی بهره بگیرم و به این ترتیب ارکستر مضرابی اصفهان با گذشت چند ماه از تمریناتش توانست در بخش رقابتی ارکسترال جشنواره ی بین المللی موسیقی فجر راه یابد و بدرخشد. ارکستر مضرابی اصفهان به دلیل حضور بانوان هرگز نتوانست آن طور که باید و شایسته ی جایگاه هنری و موسیقایی اش بوده در شهر اصفهان روی صحنه اجرایی داشته باشد.و آن  چند مرتبه ای هم که اجرای عمومی داشتیم مجبوربه حذف بانوان در بخش اجرای ارکسترمضرابی بودم و این سبب دلسردی نیمی از جامعه ی هنری اصفهان است که آن را زنان و دختران اصفهانی تشکیل می دهند و تجربه ام نشان داده که درخواستها مبنی بر حمایت از حضور بانوان نوازنده بر روی صحنه جوابی قانع کننده نداشته اند. ارکستر مضرابی اصفهان در مدت هفت سال فعالیتش به عنوان تنها ارکستر مضرابی موجود در ایران(بر اساس تحقیقات محمد این ارکستر تنها ارکستر ثبت شده در آن زمان بوده است) ، توانسته کنسرتهای متعدد و موفقی را در شهرهای مختلف برگزار کند و کماکان با وجود تمام مشکلات پیش رو در حال فعالیت است

محمد چندی بعد تصمیم می گیرد تا فعالیت موسیقایی اش را بیشتر بر روی موسیقی معاصر غربی و در سبک راک که سبک مورد علاقه اش در دوران نوجوانی بوده متمرکز کند، از اینرو گروهی را تشکیل می دهد با نام دیروز-امروز.
گروه دیروز-امروز به سرپرستی وی در اسفند ماه هزار و سیصد و هشتاد و هشت موفق به کسب مقام سوم در بخش رقابتی موسیقی پاپ جشنواره ی موسیقی فجر می شود و پس از آن اولین آلبوم خود با نام شک پوی را منتشر می نماید.
محمد که به سبب فعالیت های مدیریتی اش به عنوان رهبر ارکستر زمان زیادی را با موسیقی دانان و هنرمندان می گذرانده ،از همان سال های نخستین فعالیتش به عنوان یک رهبر ارکستر مطالعه ی کتب روانشناسی را آغاز می کند.


در حین مصاحبه ام با وی بحث ها و گفتگو های جانبی جالب و متعددی شکل گرفت که به دلیل محدودیت موضوعی از بخشی از آن به ناچار چشم پوشی کرده ام ،با این حال یکی از جالب ترین موضوعات برداشت و نگاه محمد به همراهی نوازندگان زن ومرد در یک گروه ارکستر است.
از دید محمد ابراهیمیان که سال هاارکسترهای بسیاری را رهبری کرده، بیان احساسی زنان و مردان نوازنده متفاوت است.

احساسی را که هر نوازنده در حین نواختن به مخاطب منتقل می کند بیانی شخصیست و جنسیت افراد بیان موسیقایی شان را متفاوت می سازد.او در گفته هایش اشاره می کند به اینکه اجرای بخش هایی از یک قطعه را تعمدا به نوازندگان زن محول می نماید و از دید او ارکسترکه نماد کوچکی از یک جامعه است، بدون همراهی هر دو جنس زن و مرد در کنار هم از لحاظ انتقال احساس کامل نخواهد بود

چندین سال تمرین پی در پی ارکستر مضرابی و نداشتن اجراهایی در خور این ارکستر سبب شده که این روزها بیشتر فعالیت های محمد حول موسیقی معاصر و خصوصا سبک راک شکل بگیرد.
از جمله این فعالیت ها تشکیل گروه ی با نام فریم با همکاری برادرش میعاد ابراهیمیان است که در حال حاضر مشغول تهیه و تولید آلبوم برای ارائه در بازار میباشند وقتی از محمد در رابطه با برنامه هایش برای آینده می پرسم برایم می گوید که در حال کار بر روی آلبومیست که این بار خودش آهنگساز، تنظیم کننده وخواننده اش خواهد بود

نیزآلبومی با نام کاناپه به آهنگسازی وتنظیم محمد، خوانندگی هومن جاوید ، تهیه کنندگی شیما پورزاده حسینی، ترانه سرایی مهدی ایوبی و با همراهی جمعی از بهترین نوازندگان موسیقی ایران ، جدیدترین کار و فعالیت هنری وی است که به زودی وارد بازار خواهد شد و حال و هوای این روزهای محمد را با خود به همراه دارد.

از جمله هنرمندان، ترانه سرایان و نوازندگانی که محمد ابراهیمیان افتخار همکاری با آنان را داشته است می توان به فهرست زیر اشاره داشت:
استاد خسرو سینایی که از او به عنوان پدر هنری خود یاد میکند، مرحوم استاد محمد نوری، استاد اکبر محمدی، مجید انتظامی، آذرنوش صدر سالک، هومن جاوید، مانی رهنما، افشین پیرهاشمی، یغما گلرویی، مهدی ایوبی، مسعود همایونی، بابک ریاحی پور، رضا تاجبخش، آرش پژند مقدم، کسری ابراهیمی، سردار سرمست، میر مهدی قاسمی، سیاوش امامی، حمزه یگانه و...

ابراهیمیان در چند پروژه سینمایی هم فعالیت داشته که از آنها میتوان به همکاری با خسرو سینایی در فیلم فرش ایرانی ، آهنگسازی موسیقی متن تله فیلم آهو خانم به کارگردانی اکبر خامین و همکاری با چند فیلم کوتاه و تئاتر به عنوان آهنگساز اشاره داشت.

 محمد موفقیت هایش در عرصهء موسیقی رامدیون  حمایت های بی دریغ پدر ، مادر، خواهرها و  برادرش میعاد ابراهیمیان  که مثل یک رفیق در کنارش بوده، می داند ونیزاز شیما پورزاده حسینی برای حمایت ها و حضورش قدردانی می نماید.

لینک زیر برای ارتباط با محمد ابراهیمیان

مصاحبه ء سارا زواره ای با محمد ابراهیمیان ، موسیقیدان، آهنگساز، رهبر ارکستر، نوازنده ء ساکسفون ، کلارینت و گیتار و بنیانگذار چند ارکستر در ایران

۱۳۹۳ مهر ۱۷, پنجشنبه

مصاحبهء سارا زواره ای با نیما نواپور،موسیقی دان، نوازنده، مدرس ومترجم کتاب های آموزش درامز- ساکن ایران






متولد کرمانشاه است.خانواده اش تا چهارسالگی او در کرمانشاه اقامت داشته اند. پس از آن چند سالی از کودکی را درشهر تهران اقامت داشته و هشت ساله است که خانواده به  شیرازنقل مکان می نمایند. در خانواده ای اهل شعر و آواز در کنار پدری ارتشی بزرگ شده است. ازپدر بزرگ گرفته تا پدر و خواهرش همگی صاحب صدای خوبی بوده و آواز می خوانده اند، تا آنجا که خواهرش از طرف مدرسه انتخاب می شود تا در تلویزیون دوران پهلوی ترانه ای را برای  کودکان اجرا نماید.
 نیما با موسیقی سنتی و پاپ ایران به دوران نوجوانی می رسد. در مسابقات سالیانهء موسیقی مدارس که در سطح استانی و بین استان های ایران برگزار می شده ،با اجرای آثاری چون ترانهء مرداب ساختهء حسن شماعی زاده و یا آثاری از ستار و عقیلی در مسابقات طی دوسال موفق به کسب مقام های نخست و دوم می شود.
چهارده ساله است که به دلیل کار پدر همراه خانواده مجددا به تهران مهاجرت می کند واز آن زمان تا  به امروز ساکن تهران بوده است.
سکونت در شهر تهران و گرایش موسیقایی او به موسیقی دیسکو و فضای جدیدی که تجربه اش می کرده از نیما یک شنوندهء حرفه ایه موسیقی می سازد.وی که عاشق خرید آلبوم های تازهء غربی بوده در راستای جمع آوری جدیدترین رکورد ها در یک میهمانی با فروشندگان فروشگاه فراورده های موسیقی با نام استریو نورا آشنامی شود و تنها چند هفته بعد از دیدارشان ، به دنبال تماس تلفنی مسئولان فروشگاه با نیما که از وی می خواهند برای شنیدن آلبومی که به تازگی وارد ایران شده سری به فروشگاه بزند، وی با شنیدن ترانهء
Shine on the crazy diamond  
از آلبوم
Wish you were here
گروه پینک فلوید، مصمم می شود تا زندگی اش را به عنوان یک نوازندهء حرفه ای ادامه دهد.نیما که تا آن زمان سازی نمی نواخته دو سالی را به شنیدن موسیقی می گذراند تا اینکه ساز درامز را بیشتر از هر سازی با روحیاتش نزدیک می بیند ،برای نوازندگی درامز عزم جزم می کند. به قول خودش بهار همان سالی که در ایران انقلاب شد،وی نوازندگی درامز را  آغاز می کند و چند ماهی را در آموزشگاه موسیقی  هوشمند واقع در پیچ شمیران و با مدیریت آقای هوشمند به تحصیل درامز می پردازد که با وقوع انقلاب 57 آموزشگاه تعطیل می شود و نیما مجبور به ترک کلاس های آموزشی می شود." از اساتید آن آموزشگاه زیاد به خاطر نمی آورم فقط اسم استاد درامزم هوشمند پوریان  بود و آقای بقراط صادقان هم گیتار تدریس می کردند".وی که دوران دبیرستان را در هنرستان صنعتی تحصیل می کرده به عشق موسیقی و اینکه می دانسته جز موسیقی چیزی در زندگی اش معنا ندارد ،هنرستان را ترک می کند و تا امروز درست 36 سال است که نیما به نوازندگی درامز مشغول بوده 
است.


با وقوع انقلاب نیما مدتی زیر نظر فرامزعلیمردانی به فراگیری نوازندگی درامز می پردازد.
وی که در سال 57 و زمانی که می رفته تا به صورت جدی راهش را در موسیقی آغاز کند،برای تمرین یک پد تمرین تهیه نموده بوده است.
)Drums Practice pad set)
وتا سال 1374 که بتواند ساز اصلی اش را که به سبب بسته بودن فضای موسیقی ایران در سال های بعد از انقلاب و سال های جنگ تا آن زمان موفق به تهیه اش نبود، خریداری کند، بسیاری از روزها را روی سطح پتوی تا شده و هرجا که می توانسته به تمرین می پرداخته است. نیما برایم می گوید که چطور بسته بودن فضا برای اجرای موسیقی سبب می شود تا وی و چند تن از دوستان نوازنده اش برای آنکه بتوانند جایی برای ارائهء عمومی موسیقی  داشته باشند با وجود ریسک و خطرات شرکت در عروسی ها و میهمانی ها و اجرای موسیقی دردههء 60 ایران،برای آن ها که هیچ استیجی برای ارائه و محک توانمندی نوازندگی خود در برابر مردم را نداشته اند و نیز برای گذران زندگی به عنوان یک موسیقی دان و یک نوازنده راهی جز این نمی دیدند ، تصمیم می گیرند تا از این راه برای اجرای گروهی و زنده در برابر بینندگان فرصتی برای پیشرفت توان نوازندگی خود بدست آورند.
حالادر شهر تهران که پیش از سال 57 می توانستی با مراجعه به فروشگاههایی چون استریو نورا، استریو تومبا،استریو سانی و غیره هر آنچه از فرآورده های موسیقی را که مورد نیاز یک موسیقی دان یا هنرآموز موسیقی بود،تهیه کنی ،تبدیل شده بود به فضایی که هیچ منبع آموزشی برای فراگیری نوازندگی درامز نمی یافتی. مثل امروز نبود که به کمک اینترنت این چنین منابع آموزشی در دسترس همگان باشد. اگر کسی هم سازی داشت همه مربوط به سالهای قبل از انقلاب بود. خاطرم هست که یکبار برای مدت سه هفته توانستم ساز استادم را قرض بگیرم و در همان سه هفته با خیلی از دوستان هنرمند نوازنده برای خودمان و به صورت خصوصی اجراهایی داشتیم.


رفته رفته با پایان جنگ ،فضا هم برای کار موسیقی بازتر شد و نوازندگان بیشتری توانستند با هم آشنا شوندو ارتباط برقرار کنند که فرشید اعرابی که هنوز هم با وی همکاری دارم و با هم آلبوم به رنگ شب را در سبک هوی متال کارکردیم ،یکی از همان هنرمندان آن دوران است. همچنین آن زمان با هنرمندی به نام صدرالدین طاهری آشنا شدم که دوستی و همکاری مان تا امروز ادامه داشته و آلبومی با هم کار کردیم در سبک فیوژن که اخیرا وارد بازار شده.


از نیما می پرسم که راه موسیقی اش را پس از دوران جنگ به چه صورت ادامه داده است؟

و اما اینکه راهم راپس از جنگ چگونه ادامه دادم، خوب کارم دو بخش بود ، یکی فعالیت تدریس و دیگری فعالیت اجرا که گاه در ضبط استودیویی بود و گاه روی استیج.
من تدریس درامز را از سال 1373و به صورت خصوصی آغاز کردم و از سال 1380 تا امروز در آموزشگاه های موسیقی مشغول تدریس هستم ومی شود گفت در حدود  20 سال است که به آموزش نوازندگی درامز می پردازم. هرچند تخصصم را نوازندگی درامز در سبک راک ومتال و زیر شاخه های راک می دانم اما امروز برخلاف گذشته که خیلی نسبت به سبک موسیقی با تعصب برخورد می کردم ، دید باز تری دارم و همانگونه که از نوازندگی هوی متال لذت می برم از نوازندگی فیوژن هم می توانم لذت ببرم.
در رابطه با امر نوازندگی در آلبوم های هنرمندان دیگر، به گمانم سال 1370 بود که همکاری ام را با مهدی سپهری آغاز کردم و پس از آن مدت سه سالی را با قاسم افشار همکاری داشتم که غیر از تهران در جزیرهء کیش هم باهم اجرایی داشتیم. ونیز سال 1377 بود که اولین جشنوارهء موسیقی پاپ ایران برگزار شد که در آن جشنواره نیز به همراه قاسم افشار روی استیج رفتم و همینجا ذکر کنم که پس از آن به سبب فضایی که در موسیقی پاپ ایجاد شد وحواشی اینگونه برنامه ها و غیره که خودت می دانی، سعی کردم از این جشنواره ها به طور کل فاصله بگیرم.


حقیقتش آنقدر باهنرمندان مختلفی ساز زده ام که بسیاری را در خاطر ندارم، اما سعی می کنم تا حد امکان به 
یاد بیاورم که با چه افرادی همکاری داشته ام.
در چند آلبوم با بابک امینی همکاری داشته ام از جمله آلبوم های آبی باران (نیما در رابطه با این آلبوم چنین توضیح می دهد که نخستین آلبومی است که پس از انقلاب 57 ایران، ضبط درامز در آن به صورت زنده بوده و به طور رسمی منتشر شده است) و سایه خود، همکاری با آقای مجید انتظامی در سمفونی خلیج فارس و چنداثر دیگر .همکاری در آلبوم شب شکن هنرمندی به نام اشکمهر، آلبوم همشهری خوبم ،کار هنرمندی به نام ثمین وطن دوست، آلبوم شب دلتنگی از حسین زمان،آلبوم فاصله ،کار محمد اصفهانی و بسیاری آلبوم ها و آثار دیگه.
و همچنین آلبومی که در استودیوی خانگی خودم این بار به زبان انگلیسی قطعات مورد علاقه ام را خوانده و ضبط کرده ام که شاید در این سال ها تنها فعالیت خوانندگی ام بوده است.

از نیما نواپور می پرسم،  مدت 20 سال است که به صورت خصوصی ونیز در آموزشگاه های موسیقی به تدریس نوازندگی درامز می پردازی، آیا این رشته در هیچ یک از دانشکده های موسیقی ایران تدریس می شود؟ و اگر نمی شود علتش را چه می بینی؟ چون از قرار معلوم بسیاری از نوجوانان و جوانان ایرانی دلشان می خواهد زندگی هنری شان را با این ساز ادامه بدهندو چه کسانی و با چه دلایلی رشته های تحصیلی در دانشکده های موسیقی ایران را تعیین می کنند؟
و نیز می پرسم که آیا در ایران جشنواره و یا مسابقاتی برگزار می شود که صرفا برای نوازندگان درامز باشد؟

خیر ،این رشته در هیچ دانشکده ای به عنوان یک رشتهء مستقل در نوازندگی ، تدریس نمی شود،و از قرار معلوم بیشتر تمرکز دانشکده های موسیقی برتدریس موسیقی اصیل و سنتی ایران و یا موسیقی کلاسیک غربی است و هنوز نوازندگی و اجرای موسیقی معاصر رشتهء تحصیلی مخصوص به خود در دانشگاه های موسیقی ندارد.هرچند که اگر داشت چه بسیار هنرجویانی که مشتاق هستند تا بتوانند نوازندگی سازو سبک موسیقی مورد علاقه شان را به صورت آکادمیک تحصیل کنند و  متاسفانه در حال حاضر چاره ای نیست جز اینکه از آموزشگاه های موسیقی استفاده نمایند.
در رابطه با جشنواره ویا مسابقات درامز دیده ام که در سال های اخیر انجمنی با نام انجمن نوازندگان درامز فعالیت هایی داردو من بیشتر از طریق فیس بوک در جریان کارشان هستم تا حضوری.


نیما برایم بگو که چند درصد هنرجویانی که برای فراگیری نوازندگی درامز به تو مراجعه دارند را دخترهای نوجوان و یا خانم ها تشکیل می دهند؟
خیلی متغیر است و بستگی به زمان دارد.بیشتر مثل یک موج است.گاهی تعداد آن ها خیلی زیاد است و گاهی کمتر. اما بسیاری به دلیل ندیدن آینده ای روشن برای نوازندگی شان در این جامعه ،پس از مدتی درامز را رها می کنند ،اما هستند نوازندگان بسیار خوب خانم که پیگیر ادامه می دهند و راهشان را خودشان می سازند.

مراحل فراگیری درامز در کلاس های تو چگونه است؟ گفتی که راک و متال درس می دهی، شاگردانت بیشتر از چه الگوهای موسیقایی استفاده می کنند،ایرانی یا غیر ایرانی؟

بیشتر شاگردانم ازسطح بسیار مقدماتی با من فراگیری درامز را آغاز می کنند و زمانی که به مرحله ای رسیدند که بتوانند بنوازند، من خیلی وقت ها شخصا با گیتار الکتریک آنها را همراهی می کنم تا به این ترتیب همنوازی و نوازندگی گروهی را هم بیاموزند.


آیا گیتار الکتریک ساز دوم تو هست؟
بله ،ساز دوم ام است ،هرچند هیچگاه برای فراگیری اش معلم نداشته ام ،اما از آنجا که برادرم گیتار الکتریک می نواخت ،من هم خیلی اوقات از روی دست او و با گوش دادن نوازندگی گیتار الکتریک را آموختم.
گفتی که در سال های اخیر بیشتر زمان نوازندگی ات را به همکاری با فرشید اعرابی و صدرالدین طاهری می گذرانی، برایم از موسیقی تان و موضوعاتی که برای آثارتان انتخاب می کنید بیشتر بگو.
خوب کارهای فرشید که بیشتر جنبهء انتقادی و اجتماعی دارند و کارمان با صدری هم صرفا اینسترومنتال است و بی کلام.

روی استیج های زیادی در ایران برنامه اجرا کرده ای، از لحاظ استاندارد اجرا و صدا فضای استیج های ایران را چطور ارزیابی می کنی؟
دو کنسرت اخیر را که با فرشید اعرابی روی استیج بودم، یکی در سالن برج میلاد و دیگری در اریکه برگزار شد، شخصا فضای سالن اریکه را بیشتر می پسندم با این حال به نظرم استیجی که طبق استانداردهای صوتی ساخته شده باشد نداریم .در امر صدای سالن ها از دید من یک عامل بسیار مهم حضورصدابرداران حرفه ای است که نمی گویم در ایران نداریم اما باید برای سالن ها صدبرداران حرفه ای تری در نظر گرفته بشوند تا کیفیت صدا آن چیزی باشدکه می خواهیم به استاندارد بین المللی نزدیک باشد.

آیا هیچ پیش آمده که با موسیقی دانان و هنرمندانی از سایر ملیت ها و خصوصا در خارج از ایران همکاری داشته باشی؟
من زیاد اهل سفر نبوده ام و به جز چند ماهی که در دبی برای کار اقامت داشتم که آنجا به طور تفریحی با چند نوازندهء دیگر اجرا داشتم،همکاری دیگری نداشته ام ،اما در سال 1382 از طرف شرکت یاماها به عنوان نوازندهء برگزیده انتخاب شدم که فکر می کنم این خود بیانگر سطح نوازندگی ام در آن زمان بوده است.

و آخرین سئوالم اینکه آیا کتابی در رابطه با نوازندگی درامز تالیف و یا ترجمه کرده ای؟
بله کتابی هست در رابطه با آموزش درامز ترجمه کرده ام و در حال حاضر در بازار هست و هنرجویان درامز از آن استفاده می نمایند.

مصاحبهء سارا زواره ای با نیما نواپور، موسیقی دان،نوازنده، مدرس و مترجم کتاب های آموزش درامز- ساکن ایران

لینک فیس بوک نیما نواپور