۱۳۹۲ اسفند ۹, جمعه

مصاحبه سارازواره ای با رامین مظاهری ، موسیقی دان،نوازنده، صدابردار و مدیر استودیو باران در تهران




خیلی کوچک بوده که باکمک برادر بزرگترش با کامپیوتر آشنا می شودو زمانی که تنها پنج سال دارد صاحب اولین کامپیوترشخصی اش با مدل 8086 می شود.در ابتدا کامپیوتر بیشتر برایش جنبۀ وسیلۀ بازی دارد ولی کم کم در کنار برادرش با نرم افزارها و برنامه نویسی آشنا شده و کنجکاویش برای دانستن بیشتر، سبب شناخت نرم افزارهای موسیقی و ضبط صدا دراوایل دوران نوجوانی  می گردد ، تا جایی که خیلی زود استودیو خانگی اش را در اتاق خوابش به راه می اندازد. 


آنچه می خوانید مصاحبۀ من است با رامین مظاهری موسیقی دان، نوازنده ، صدابردارو مدیر استودیو باران در تهران 

به سبب علاقۀ برادرهایش به موسیقی همیشه در خانه شان ساز بوده.کیبورد،ملودیکا و غیره. آنچه می تواند به خاطر بیاورد باز می گردد به زمانی که تنها چهارسال داشته و با مینی کیبورد Casio PT-20
 برادرش ملودی آهنگ های مورد علاقه اش را می نواخته.حدودا پنج سال و نیم دارد که
برایش کیبورد بزرگتری تهیه می کنند و همراه با معلم پیانو،تکنیک های ابتدایی نوازندگی پیانو را بر روی سینتسایزر یاد می گیرد.




وقتی هفت یا هشت ساله می شود درسهای پیانو را با ساز جدیدش که یک Casio CT-670 
 بوده ادامه می دهد و غیر از درسهای معلمش آهنگ های مورد علاقه اش را در حد ملودی بر روی سازش می نواخته.
ده سال دارد که علاقه به نواختن گیتار در او زنده می شود و پدرکه حامی و مشوق او در یادگیری موسیقیست برایش گیتارآکوستیک (سيم نايلون) ساده ای فراهم می کند وبه این ترتیب فصل تازه ای در زندگی موسیقایی رامین آغاز می شود.

هرچند برایش معلمی در نظر گرفته می شود تا به او گیتار کلاسیک بیاموزد با این حال سعی می کند تا از کتاب های خودآموز تا حد امکان بهره ببرد ،تا اینکه وقتی 12 ساله است در سفری به شهر اصفهان بادوستی دیدار می کند که بر روی نگرش نوازندگی او تاثیر مثبت چشم گیری داشته وپس از آن با بازگشت به تهران نوازندگی را در فضایی پاپ راک ادامه می دهد.
با ورود به دبیرستان البرز با امیر هوشنگی آشنا می شود که از او باعنوان نوازندۀ گیتار کلاسیک یاد می کند.
سازهایشان را باهم عوض می کنند و به این ترتیب، رامین که تا آن زمان گیتار سیم فلزی را تجربه نکرده است با حضور در کلاسهای بهمن نصری ،زمانی که 16 سال دارد، نوازندگی گیتار جَز را فرا می گیرد. دوسالی را شاگرد بهمن نصری بوده است که همزمان با آن با استفاده از تجهیزات مختصر و کارت صدای بسیار ساده ای فعالیت ضبط را آغاز می کند.



اینکه او چگونه با نرم افزارهای ضبط صدا آشنا می شود ،در آغاز جنبۀ تصادفی دارد.هنگامیکه نرم افزارهای زیادی را بر روی کامپیوترش نصب می کند و متوجه می شود که تعدادی ازآنها نرم افزارهای صوتی ویا مربوط به موسیقی می باشند. و تمام یادگیری اش از راه آزمایش و خطا اتفاق می افتد.به یاد دارد که با نرم افزارهایی چون  :
 Cake walk,Cool edit 
  کار می کرده است.
دوست نزدیکی دارد به نام نعیم مسچیان که باهم گروه موسیقی دارند، ساز می نوازند،ضبط می کنند و نوجوانیشان را باهم کشف می کنند. روزی که همراه با نعیم در فروشگاه بتهوون گرم صحبت با بچه های موسیقی بازدیگر ،مطرح می کند که اتودهایی را ضبط کرده اند و دنبال فردی هستند که بتواند راهنماییشان کند، به امیر توسلی معرفی می شوند. "امیر توسلی آهنگسازى بوده که آن زمان به همراه فرزاد فخرالدینی، کسری سبک تکین و آرش رادان بندِ پژواک را داشتند و آثار پینک فلوید و جوستریانی و غیره را کاور می کردند" . 

" اتود می زدیم ،ضبط می کردیم ومی بردیم برای  امیرو او بر روی کارها نظر می داد و راهنمایی می کرد که باید چکار کنیم و ... تا اینکه با تلاش و پی گیری بسیار آنقدر ادامه دادم تا رسید به جایی که برای پاسخ سئوال هایم امیر مرا با ریموند موسِسیان ( صدابردار گروهشان) آشنا کرد " .ریموند آن زمان از صدابردارهای بنام بود و کارهای استاد شجریان را مَستر می کرد. 
"رفته رفته از نوازندگی فاصله گرفتم و بیشتر وقتم با صدابرداری پر می شد و دیگر ضبط خانگی جوابگو نبود وبه این ترتیب یکی از اتاق های دفتر کار پدرم را برای استودیو استفاده کردم، و نوازندگی ام محدود شد به زمان هایی که برای کارهای گروه خودمان نیاز بود تا قسمتی را بنوازم. با این حال پس از مدتی دوباره نواختن را جزو برنامۀ روزانه ام قرار دادم. خاطرم هست که قراربود اجراهایی در دانشگاه شریف داشته باشیم و آن زمان گروه پاپ راکی به نام موتیف را تشکیل داده بودم که سهند اطهری خواننده اش بود.هرچند ساعات تمرین گروه زیاد بود و آهنگ های بسیاری را کار می کردیم اما گاها پیش می آمد که خیلی از آهنگ ها را بعد از بارها تمرین ،کنار می گذاشتیم و تصمیم می گرفتیم قطعات جدیدی بسازیم که با روحیه مان نزدیکی بیشتری داشت باشد.آن زمان فضای موسیقی ایران هم خیلی بسته تر بود و تازه کارهای پاپ مثل آلبوم مسافر شادمهرعقیلی بیرون آمده بود.
بعد تر با نوازندۀ ساکسفونی به نام  وِرُژ مِکیلیان آشنا شدیم و او برای گروه کلاس هایی ترتیب داد تحت عنوان" گروه نوازى"، که بسیار موثر بودو همینطورحضورش در رابطه باکمک به درک هارمونی جَز برای همۀ افرادگروه خیلی مفید بود.
کم کم مسئولیت های زندگی اجازۀ تمرین کافی و متمرکز را به اعضا گروه نمی داد و در نتیجه سرعت فعالیت گروه کم شد ،تا اینکه سال 79 بود که اولین جشنوارۀ موسیقی زیر زمینی ایران با مدیریت فروشگاه بتهوون و چند تن دیگر برگزار شد. 
به همراه گروه موتیف دوتا کار ارائه دادیم که هیئت انتخابی داوران به این نتیجه رسیدند که کار ما بلوز است و باید از جشنواره خذف شود چون فقط موسیقی راک پذیرفته می شد.در نتیجه ما حذف شدیم و من به عنوان نوازنده همراه با بندِ نعیم مسچیان که امرتاد نام داشت در فستیوال شرکت کردم که امرتاد موفق شد مقام دوم را در مسابقات جشنواره کسب کند.
بعد از آن موتیف را ادامه ندادیم و جسته گریخته به تنظيم قطعاتی پاپ پرداختیم.سال 84 به پیشنهاد دوستی ساختمان آکوستیک شدۀ استودیویی را اجاره کردم و دستگاه های صدابرداری و غیره را به ساختمان جدید منتقل کردم و به این ترتیب رسما استودیو باران تاسیس شد و فعالیت اصلی ام رسما شد صدابرداری.



همچنان با ریموند در ارتباط بودم که روزی تماس گرفت واز من خواست تا ضبط آلبوم نقش خیال همایون شجریان را برعهده بگیرم و آن اولین کار حرفه ای من در زمینۀ موسیقی سنتی بود چرا که تا آن زمان تجربۀ ضبط موسیقی سنتی نداشتم و همان سال 84 بود که دوباره ریموند با من تماس گرفت که کنسرت استاد شجریان است و اگر دوست دارم به عنوان دستیار همراهی اش کنم و من با شوق از پیشنهاد او استقبال کردم. و بعدها دوآلبوم از کنسرت منتشر شد به نام های ساز خاموش و سرود مهر .
گذشت تا اینکه از سال 86 رسما به عنوان صدابردار در کنسرت های بزرگانی چون استاد شجریان، کامکارها، جشن خانۀ موسیقی و همچنین آخرین کنسرت استاد مشکاتیان (گروه عارف) به همراه ريموند حضور داشتم.و با این حال جدا از فضای موسیقی سنتی ،در استودیوروی آثار پاپ هم کار می کردم. آثار افرادی از جمله مهدی مقدم و نریمان (که پیام شمس آهنگساز کارهايشان بود) و مازيار فلاحى وغیره. و البته رفته رفته آثار راک و جَز هم اضافه شدن و تا اینکه من یک مقداری مسیرم رو در صدابرداری واضح تر شناختم، اینکه بدونم بیشتر چه سبک آثاری رو  دوست دارم صدابرداری کنم .هرچند اين بار فشار کار صدابرداری سبب شد که به سازم برگردم و آهنگسازی و تنظیم رو جدی تر از پیش ادامه بدم . 
جدا از فعالیت هایم برای آلبوم ها ی موسیقی و یا کنسرت ها ، برای فیلم و سریال هم کار رکورد می کردم و حتی موزیک تئاتر هم زیاد کار کردم. از جملۀ فیلم و سریال هایی که موسیقی اون ها رو ضبط و ميكس کردم می تونم  به فیلم رئیس ساختۀ مسعود کیمیایی اشاره کنم و سریال مختارنامه ساختۀ داوود ميرباقرى و همینطور سریال شمس العماره از سامان مقدم و غیره.




از رامین در رابطه با هنرصدابرداری می پرسم، موقعیت و جایگاه این رشته در ایران چگونه است؟
حدود دو سال پیش بود که خانۀ موسیقی  برای اولین باربخشی را تحت عنوان کانون صدابرداران تاسیس کرد و می توان گفت که تا پیش از آن این رشته شاید هنوز در ایران به عنوان هنر شناخته نمی شده و مرکزی برای متخصصین این رشته وجود نداشت. هرچند هنوز هم فعالیت این کانون آنگونه که باید باشد نیست ولیکن بهتر از گذشته است که هیچ صدابرداری حاضر به پذیرش دیگری نبود و به نوعی می شود گفت خصومتی پنهان و آشکار باهم داشتند.حداقل حالا جایی هست که چهارتا دوست صدابردار کنار هم بنشینیم و گپی بزنیم. و متاسفانه باید اضافه کنم که من با تمام دانش موسیقایی که داشتم تا دو سال پیش حق عضویت در خانۀ موسیقی برایم وجود نداشت.چرا که اینجا موسیقی دان باید یانوازندۀ موسیقی سنتی باشد یا کلاسیک غربی و یا پاپ . و برای امتحان عضویت هم باید در یکی از این سه رشته امتحان بدهد.حال افرادی که مانند من تخصصشان موسیقی غیر از این سه رشته است حق عضویت در خانۀ موسیقی را ندارند حتی اگر نوازندۀ فوق العاده ای مثلا در سبک جَز باشند.
با این حال بازهم اضافه می کنم که از دید من کانون صدابرداران جای فعالیت خیلی بیشتری دارد و هنوز در مراحل ابتدایی تاسیسش قرار دارد.



از رامین در رابطه با فعالیت استودیو ای اش می پرسم و در رابطه با اینکه  کارهایی که آماده می شوند چگونه به دست مخاطب
می رسند و چرا آنقدری که بازار موسیقی پاپ ایران داغ است ،فضا برای موسیقی راک یا جَز و غیره نیست؟
موسیقی باید شنیده شود تا مخاطبش را پیدا کند. به نظرم آن دسته از موسیقی هایی که در بازار کمتر هستند شاید اصلا علتش نداشتن مخاطب نباشد ،بلکه شنیده نشدن باشد. وقتی سرمایه گذارهای این تجارت بیشتر به دنبال برگشت مالی قضیه هستند و هیچ کسی پیدا نمی شود که سرمایه گذاری فرهنگی کند تا موسیقی های دیگر هم به گوش مخاطب برسند ،طبیعیست که مخاطب هم از کجا باید بداند که همان نوع موسیقی که شاید او هر روز انگلیسی اش را می شنود ،به زبان فارسی و حتی با مفاهیم غنی تر در کشورخودش وجود دارد. هرچند که  از دید من زمانی بود که موسیقی دان های سبک های راک و معاصرتر تلاش می کردند تا شعر فارسی را به زور به خورد این موسیقی ها بدهند و شاید خودشان هم هنوز درک واقعی نسبت به موسیقی که اجرا می کردند نداشتند .ولی امروز آهنگهایی را می شنویم که شعر فارسی به زیبایی بر موسیقی جَز یا راک و یاغیره نشسته و این واقعا حیف است که این آثار به سبب نبود بودجۀ لازم برای تولید و انتشار با کیفیت لازم باید در کامپیوترهای شخصی این بچه ها بماند و یا بدون داشتن کیفیت لازم برای انتشار در رنج گستره تر، رایگان بر روی سایت های اینترنتی قرار گیرد.
و یا اینکه آنقدر پروسۀ تولید و هزینه هایش زمان بر و فرساینده باشد که همانطور که من شاهد هستم بسیاری از موسیقی دان های فوق العاده خوب ایرانی دست از کار بکشند و به نواختن در کنجی برای دل خودشان راضی شوند.
البته باید اضافه کنم که من برای مثال در استودیو تیم خودم را دارم و هرکس مسئولیت بخشی از کار را به عهده داردو در نتیجه من خودم را درگیر مسائل فروش و تبلیغات و غیره نمی کنم و از طرفی به دلیل تخصص های چند گانه ای که دارم از آهنگسازی و نوازندگی تا ضبط و همچنین کارهای گرافیکی و تصویری ( تحصیلات دانشگاهی ام گرافیک بوده) ، سعى دارم پروژه ها را به صورت مجموعه تولید کنم یعنی کل کارهای مربوط به یک آلبوم یا تک آهنگ را از آهنگسازی تا تولید موزیک ویدیو و غیره را در استودیو باران  مدیریت کنم.


از او در رابطه با آلبوم ها و یا پروژه هایی که در دست دارد می پرسم و اینکه استودیو باران در حال حاضر بر چه سبک موسیقی بیشتر تمرکز دارد؟
چند سالی را  بیشتر روی پاپ کار کرده ام  و مدتی هست که بر روی راک های خوب و مجاز ایرانی تمرکز کرده ام و در رابطه با آلبوم هایی که در دست تولید است می توانم به آلبومی که برای گروه مانوها در دست تولید داریم اشاره کنم و همینطورآلبوم گروه مِی هشتادو شش و ازطرفی برای هنرمندانی چون على شوكت، میلاد باقری، مهرداد غلامی و... هم در حال تهیه آلبوم هستم.
با این حال بوده مواردی که برای خواننده ها ی خارج از ایران که ترجیح می دادند داخل ایران کار براشون آماده بشه  آلبوم و کار آماده کرده ام.و از طرفی هم خوب سعی کردم و می کنم که اطلاعاتم رو در زمینۀ صدابرداری به روز نگه دارم و با بسیاری از صدابرداران غیر ایرانی فعال در خارج از کشور گاها در تماس هستم و سعی می کنم تا از نظر دانش و اطلاعات کاری چیزی رو از دست ندهم.

مصاحبه سارا زواره ای با رامین مظاهری ، موسیقی دان،نوازنده ،صدابردار و مدیر استودیو باران در تهران

لینک صفحۀ فیس بوک استودیو باران
http://www.facebook.com/baran.studio




۱۳۹۲ اسفند ۵, دوشنبه

مصاحبۀ سارا زواره ای با حسین حدیثی، آهنگساز،نوازنده و محقق ایرانی تبار ساکن بریتانیا







از لاهیجان تا کمبریج ،از استیج های سیرجان و زاهدان و کرمان و تهران تا موزۀ خانۀ هندل و خانۀ جیمی
 هندریکس ...
و از صدا و سیمای ایران تا لیست بهترین های موسیقی  چَنِل ویی ( کانال ویی) و ...




سال آخر پروژۀ تحقیقاتی سه سالۀ  مقطع فوق دکتری دانشگاه کمبریج است با موضوع روش های آهنگسازی که بر اساس متدهای بداهه، مثل قصه گویی، نقالی، بداهه نوازی موسیقی ایرانی و غیره بنا شده است. سی سال دارد و دنیایی از علم و تجربۀ موسیقاییست. چند ماه پیش بود که از طریق فیس بوک به برنامه اش در لندن دعوت شدم و تبلیغ برنامه اش را بر روی صفحۀ فیس بوک گروه موسیقی ام گذاشتم. آنقدر واکنش هایش انسانی و به دور از گره بود که بی هیچ شناخت قبلی برایش پیغام دادم و عذر خواستم که همان شب برای  کنسرت دیگری دعوت دارم. هرچند که بعد از گفتگو با وی  آرزو می کردم که ای کاش فرصت دیدن برنامه اش را از دست نداده بودم.
پس از گفتگو با وی، به گمانم حسین بی هیچ شکی یکی از سرمایه های ملی ایران در عرصۀ موسیقیست و این گفتگو بی تردید برای من حادثه ای خوشایند بوده.
از لاهیجان تا کمبریج ،از استیج های سیرجان و زاهدان و کرمان و تهران تا موزۀ خانۀ هندل و خانۀ جیمی هندریکس .
و از صدا و سیمای ایران تا لیست بهترین های موسیقی  چَنِل ویی ( کانال ویی) و ...


آنچه می خوانید مصاحبۀ من است با حسین حدیثی موسیقی دان، آهنگساز، نوازنده، نویسنده، مترجم و محقق ایرانی  تبار ساکن بریتانیا


دایی اش امیر جمشیدی سال هاست که به ساختن سه تار در لاهیجان مشغول است و در ساخت و تعمیر سازهای دیگر هم دستی دارد. دایی دیگرش اما نوازندۀ سنتور است. پدر بزرگ تعزیه می خوانده و پدرش که استاد ریاضیست، در کنار پدربزرگ از کودکی در تعزیه ها نقش بازی می کرده. مادرش هم عاشق موسیقیست و او هم مدرس ریاضیات و بزرگ شدۀ خانواده ای اهل هنر. پدر بزرگ های مادرش یکی مؤذن بوده و دیگری هم سازندۀ آلات موسیقی در همان لاهیجان، و به قول حسین بزرگ شدن در چنین خانواده ای فرصت علاقمند شدن به موسیقی را به او نمی دهد و او رسما با موسیقی به این جهان پا گذاشته است.
 شش ساله است که تصمیم می گیرد وقتی بزرگ شد نویسنده و پیانیست شود. برایم می گوید که چگونه در شرایط جوی آن زمان با ترس و لرز و پنهانی خانواده کیبوردی برایش تهیه می کنند. حسین می گوید که با وجود سن کم، خوب به خاطر دارد شبی را که منتظر می مانند تا تمام مغازه ها تعطیل شوند و پنهانی به همراه آقایی که کیبوردی برای فروش داشته به فروشگاهش وارد می شوند و آقای فروشنده کیبوردی را از لای پتو در می آورد وبه آنها می فروشد. حسین با کیبوردی پیچیده لای پتو فورا سوار اتومبیلی می شود تا مبادا کسی ساز را ببیند.
پنج سالی را در لاهیجان با معلم خصوصی به فراگیری پیانو می گذراند و یازده ساله است که خانواده اش به تهران مهاجرت می کنند. با زندگی در تهران فصل تازه ای از زندگی موسیقایی اش آغاز می شود و حسین در کنار رضا گندمی، ویلن به دست می گیرد. ویلنی که با آن بعد ها به سرزمین های مختلف سفر می کند و روی استیج می رود.
شاگرد سیاوش ظهیرالدینی می شود. استادی که به گفتۀ حسین درک صحیحی از اسلوب نوازندگی را به او آموزش داده و بسیاری از ویلنیست های ارکستر سمفونیک تهران به نوعی روزی شاگرد وی بوده اند.
همزمان با فراگیری ویلن به آموختن پیانو نزد اساتیدی چون آقایان شریف، امان اللهی و آندره مرادیان  می پردازد که امروز وقت هایی را که نمی خواهد صرفا روی دفتر نت آهنگسازی کند، پشت پیانو می نشیند.
با ورود به دورۀ دبیرستان برای یادگیری موسیقی اصیل ایرانی ساز سه تار و تار را انتخاب می کند و به تحصیل ردیف های موسیقی ایرانی می پردازد. همین موقع است که برای کلاس های کنترپوآن، هارمونی و غیره ثبت نام می کند و اصول آهنگسازی را از کامبیز روشن روان می آموزد. او با احساسی خاص قید می کند که "اصول آهنگسازی را از آقای روشن روان یادگرفتم" ،هرچند اضافه می کند که آهنگسازی چیزی نیست که بتوان آن را یاد گرفت، آهنگسازی را می شود تمرین کرد.


دانش آموز دبیرستان است و بیشتر روزهای هفته اش با کلاس های موسیقی بعد از مدرسه پر شده. در ارکستر آقای جوادی ویلن می نوازد و همراه گروه های موسیقی زیرزمینی تهران گیتارالکتریک، ویلن و کیبورد. برایم می گوید که گیتارالکتریک را با بهنام طالب پور فرا می گیرد و با پایان دوران دبیرستان اولین قطعه اش را برای کوارتت زهی به سبک مُدال می نویسد." در این دوران هرچه کتاب  در باب کنترپوآن و هارمونی در تهران پیدا می شد خوانده بودم و آن دوران برایم دوران یادگیری فشرده بود." 
یادآوری می کند که همین زمان است که در روزنامه های بسیاری  از جمله نشاط، بهار، عصرآزادگان، صدای عدالت و به طور کل روزنامه های دوی خردادی به عنوان خبرنگار موسیقی فعالیت دارد. مقاله و آنالیز آلبوم می نوسید و چند مصاحبۀ خوب نیز داشته است و همین زمان است که در کانون نشر علوم، سه کتاب در رابطه با کامپیوتر ترجمه می کند و نیز کتابی در رابطه با آهنگسازی با کامپیوتر به صورت ترجمه و تالیف دارد.
با پذیرش  دانشگاه، عازم کرمان می شود و در رشتۀ مهندسی کامپیوتر (نرم افزار)، آغاز به تحصیل می کند. تمام سازهایش را با خودش به کرمان برده و خیلی زود کلاس های تدریس موسیقی اش را برپا می کند. حسین می گوید با بیش از شصت خواننده ی خوب در گروه کُر دانشگاه کار می کرده و دوره های تئوری و سلفژ داشته. دورۀ ریاست جمهوری محمد خاتمی است و فضا برای موسیقی دانان و اجراهای زنده بازتر از گذشته و به این ترتیب گروه موسیقی پاپ راکِ  مهتاب تشکیل می شود. در کنار علی شیخ‌بهایی و امین استاد، محمد امیر امیری خوانندۀ گروه، که صدایی گرم و تنور دارد و متاثر از فریدون فروغی آواز می خواند، بچۀ زابل است همین سبب تورهای گروه مهتاب (که بعد ها با تغییر یکی از اعضای گروه به هامون تغییرنام می دهد)، در شهرهایی از جمله سیرجان، رفسنجان، زاهدان، کرمان و غیره می شود و به این ترتیب حسین با سازش دور ایران برنامه اجرا می کند.




در کرمان است که او با ساویک قازاریان، رهبر ارکستر صدا و سیمای کرمان آشنا می شود و از وی به عنوان استادش در آهنگسازی و نوازندگی یاد می کند. در ارکستر صدا و سیمای کرمان سولیستِ ویلن یا به عبارتی ارکستر مایستر می شود و همراه ارکستر در اجراهای بسیاری شرکت می کند.
همراهی اش با گروه هامون (مهتاب) در یکی از اعیاد مذهبی در استودیوم سرپوشیده ای در کرمان که در حدود 5000 تماشاچی داشته به عنوان پر مخاطب ترین اجرایش در ایران عنوان می شود.
با شناختی که از حسین دورادور به دست آورده ام، روحیۀ متواضع و مردمی اش، برایم کاملا قابل درک است که چگونه در شهرستان ها گروهش با استقبال گرم دانشجوها روبرو می شده و از دید خودش یکی از زیبا ترین خاطرات تورهایش را از بچه های دانشجوی شهر زاهدان دارد.

یکسال و نیم از حضورش در کرمان گذشته که برای ادامۀ تحصیل رشتۀ کامپیوتر راهی مالزی  جزیرۀ پیننگ می شود و در آنجا به همراه برادرش رضا که نوازندۀ بیس است و دوست مشترکشان امیرکنعان کاشفی گروه موسیقی سیزیف را تشکیل می دهند. 



 که فضای موسیقایی اکسپریمنتال راک، سایکدلیک راک و تاحدودی فضایی متاثر از C.Z.F
پینک فلوید دارد، به مدت سه ماه در چارت بهترین های کانال ِ ویی دوم و در چارت بهترین های متالِ کانال ِ ویی اول می شود.


 و به قول حسین "در آن دوران فضای ترَش متال رو خیلی دوست داشتم" .

با پایان لیسانس کامپیوتر به پیشنهاد رئیس دپارتمان موسیقی دانشگاه ملی مالزی که سطح دانش موسیقایی حسین را بالاتر از مقطع فوق لیسانس آهنگسازی دانشکده اش می بیند، برای دانشگاه های اروپا اقدام می کند و با وجود عشقی که به زندگی و تحصیل در اِدینبرا ( به قول حسین پاریسِ بریتانیا) داشته به سبب پذیرش گرفتن از استادی به نام مایکل فینیسی که بریتانیایی ها او را در آهنگسازی سرمایۀ ملی می دانند، حسین راهی سَوت هَمپتن می شود.
در دورۀ فوق لیسانس جدا از کار با فینیسی با سه استاد دیگر به نام های مایکل زِو-گُردُن ، اندروفیشر و مَتیو اِسکات که آهنگسازان برجسته ای بودند کار می کند .همراه با مایکل فینیسی بر روی آهنگسازی براساس متدهای بداهه که در آن زمان دغدغۀ اصلی اش بوده کار می کند و با ادامۀ آن در دورۀ دکتری و کار بر روی رباعیات خیام، کتابی می نویسد از مجموعه تحقیقاتش بر روی فرم رباعی ( " که از نظر ضربی و فرم، چهار مصرع دارد و اینها چه امکانات آهنگسازی در اختیار آهنگساز می گذارد و غیره " )



از زمان حضورش در بریتانیا تا پایان دورۀ دکتری که 4 سالی به طول می انجامد ،حدود 26 قطعه برای کنسرت هایی می نویسد.
همراه با 4 آهنگساز دیگر گروهی به نام اُلا را تشکیل می دهد که بعد ها اُلا به
 تغییر نام می دهد . After the rain 


همراه با گروه بر استیج های مختلفی از جمله هندل هوس میوزیم ( خانۀ جیمی هندریکس)  کنسرت اجرا می کند. نیز همزمان موسس گروه دیگری به نام اِیس است و همچنین ارکستر
 را به عنوان ارکسترمایسترهمراهی می نماید.SUSO
از اواخر دورۀ دکتری تصمیم می گیرد بیش از هرچیز به آهنگسازی بپردازد. وارد مقطع فوق دکتری می شود و به شهر کمبریج نقل مکان می کند و  تحقیقاتش بر روی نقالی وقصه گویی از دید موسیقایی آغاز می شود.


حسین این سوژۀ تحقیق را ادامۀ طبیعی تحقیقات قبلی اش می داند." اتفاقی که می افتد این است که من از اون متدها یا آهنگسازی که از موسیقی دستگاهی و موسیقی محلی نشأت گرفته ،کم کم نگاهم را گسترده تر می کنم و نگاه می کنم به تمام متدها، مثلا از مادری که لالایی می خواند تا کسی که نقش شِمر را در تعزیه اجرا می کند، اینکه چطور با کلام و قسمتهای مختلف داستان باید در لحظه تصمیم بگیره که از نظر موسیقایی چکار کند. به عبارتی داستان برایش فرم را تعیین می کند".
که نتیجۀ اینها شد نوشتن بالۀ ضحاک که چند ماه پیش با کمک مرکز شاهنامۀ کمبریج که از اعضای اصلی آن هستم و کمک چند نهاد دیگه از جمله :
AHRC (art and humanity research council) , UKIFF, IRAN HERITAGE FOUNDATION  
توانستیم روی صحنه اجرایش کنیم و در حال حاضر هم در حال نوشتن چند بالۀ دیگر براساس متون کهن فارسی از جمله آثار وحشی بافقی و نظامی گنجوی هستم.
از همسرش می پرسم، پگاه سلیمی بانوی هنرمندی که تقریبا در تمام پروژه ها همراه حسین فعالیت دارد. حسین برایم می گوید که آشنایی شان بر می گردد به زمانی که او در دانشگاه شهید باهنر کرمان تحصیل می کردو پگاه در تئاترشهرِ تهران طراح لباس و صحنه و نیز مجری چند برنامه در تلویزیون جمهوری اسلامی بود. "همان سال هایی که در مالزی بودم باهم ازدواج کردیم و پس از آن تقریبا هیچ پروژه ای نبوده که پگاه همراهم نبوده باشد".
هر سال پگاه برای تهیه ابزار آلات ولباس های ایرانی، سفری به ایران دارد. در جمعه بازارها و عتیقه فروشی ها برای تهیه اسباب صحنه، از کلاه خود و زره تا پارچه هایی با طرح های ایرانی و غیره، پگاه ایران را با خود به انگلستان می آورد و فرهنگ ایران رابر روی صحنه در کنار همسرش به مردمی از سراسر جهان معرفی می کند.


فضای امروز موسیقی ایرانیان لندن به گفتۀ حسین ،فضای نیمه بیمار وبسته ایست که درها را به روی خود بسته و مدام خود را تکرار می کند . فضایی که نمی خواهد رشد کند، نمی خواهد بیشتر از آنچه بیست سال پیش می دانسته بداند.



از او می پرسم که آهنگسازی امروز ایران را چگونه می بیند؟

از نگاه حسین در ایران استعداد فراوان و منابع بسیار محدود اند. کتاب های تاریخ آهنگسازی نرسیده به قرن بیست به پایان می رسند. نسخۀ نت های قطعات مدرن در ایران نیست و دستیابی به منابع دشوار است. حتی در دانشگاه های موسیقی هم موسیقی معاصر گم می شود.
نیز اینکه ایرانی ها عادت به ثبت آثار موسیقایی نداشته اند و همیشه بداهه نوازی مرسوم بوده از نواقص دیگر آهنگسازی ایران است. به گمان او حتی امروز هم اکثریت مردم ایران آهنگسازی را حرفه نمی دانند.
ثبت نکردن وقایع در ایران سبب گم شدن هویت تاریخی گشته. او برایم مثال می آورد که " برای مثال اینجا در بریتانیا حتی اینکه چه کسی اولین بار یک سنگ را فلان اندازه پرتاب کرد ثبت شده است، اینجا تمام رکوردها ثبت می شوند، اما در ایران ما چنین فرهنگی نداریم. موسیقی ما هم شکل بداهه دارد و از لحاظ تاریخی نیازی به ثبت موسیقی، نت نویسی و به وجود آمدن آهنگسازی حرفه ای احساس نشده است. در بداهه نوازی، آهنگساز خودِ نوازنده یا خواننده است. در نتیجه وقتی هم که کنسرتی برگزار می شود، برعکس اینجا که اول نام قطعه می آید بعد نام ارکستر یا نوازنده، در ایران می شنوی که فلانی می نوازد، چون شخصیت موسیقایی و آهنگسازی، دیگر درون قطعه‌ای که قبلا نوشته شده باشد نیست، بلکه در بداهه سرایی نوازنده نهفته است. او در لحظه، در حال آهنگسازی است".


مصاحبۀ سارزواره ای با حسین حدیثی موسیقی دان، آهنگساز، نوازنده، نویسنده، مترجم و محقق ایرانی  تبار ساکن بریتانیا

برای اطلاع بیشتر از آلبوم ها، آثار و برنامه های هنری حسین حدیثی می توانید به لینک های زیر مراجعه نمایید :
فهرست آثار: www.hosseinhadisi.com
پروژه تحقیق فعلی: http://www.mus.cam.ac.uk/directory/hossein-hadisi
https://fbstatic-a.akamaihd.net/rsrc.php/v2/y4/r/-PAXP-deijE.gif
https://www.facebook.com/hosseinhadisi


۱۳۹۲ بهمن ۲۷, یکشنبه

مصاحبه سارازواره ای با آرمین مستعد، موسیقی دان،نوازندۀ گیتار بیس، کنترباس و مدرس گیتار بیس ساکن آلمان






در برابر موسیقی و جهان موسیقی فکری بسیار باز و پذیرا دارد .برای اوکه موسیقی  را دنیایی بی حد و مرز و بی انتها می داند اسارت در کلیشه ها و قالب های فکری خشک و بسته که می خواهند از موسیقی صرفا استفادۀ ابزاری داشته باشند قابل پذیرش نیست



سیزده ساله است که همراه پدرش به قصد سفری چند ماهه عازم شهر کلن ِ آلمان می شود . بنا به پیشنهاد پدر برای فراگیری گیتار کلاسیک برای کلاس های دانشجوی جوانی به نام روزبه مؤذنی در مرکز فرهنگی شریف (شریف سِنتر) شهر کلن ثبت نام می کند .
پدر برایش گیتاری تهیه می کند و به مدت سه ماه هر هفته زیر نظر روزبه آموزش می بیند.هنوز در آلمان به سر می برد که جنگ ایران و عراق خاتمه می یابد. نوجوانی که تحت تأثیر تبلیغات مدرسه برای پیوستن دانش آموزان، به خطوط مقدم جبهه شوق داشته ،توسط خانواده مهار و به جای اسلحه گیتار بدست می گیرد،و امروزبه عنوان یکی از سرشناسترین نوازندگان گیتاربیس ایران محسوب می شود.
نخستین بار وقتی هفت سال دارد ،پدر که دستی بر ساز داشته،تعلیم پیانو کلاسیک را برای او شخصا به عهده می گیرد.  


آشنایی من با او بر می گردد به سال 2011 میلادی ،زمانیکه باادامۀ تحصیل موسیقی در لندن در تلاش بودم تا تمام موسیقی دانان ایران را در گروهی فیس بوکی گرد هم آورم و امروز خوشحالم از فرصت پیش 
آمده برای گفتگو با وی.
آنچه می خوانید مصاحبۀ من است با آرمین مستعد ،موسیقی دان، نوازندۀ گیتار بیس،کنترباس و مدرس گیتار بیس در مدارس موسیقی شهرکُلن – آلمان


با بازگشت به ایران سه سال نزد شهرام خان بلوکی تعلیم گیتار کلاسیک و فلامنکو می بیند و پس از آن در حدود دو سال تحصیل گیتار را در حضور بابک امینی ادامه می دهد.
همزمان با آغاز دوران خدمت سربازی در سال 1374 تصمیمش را برای تغییر ساز از گیتار آکوستیک به گیتار الکتریک بیس عملی می سازد،هرچند فرصت زیادی نمی یابد تا به تمرینها رسیدگی لازم را داشته 
باشد.


سال 76  با گروه موسیقی فوژان  به رهبری حمیدرضا دیبازرآشنا می شود و به عنوان نوازندۀ بیس به آنها می پیوندد ودرنتیجه، این آشنایی و تمرینات پیگیراومسبب پیشرفت چشم گیری در نوازندگی اش می گردد .
(همکاری آرمین با ارکستر فوژان از سال 76 آغازو تا سال 78 ادامه می یابد)

وی کمی بعد برای آموختن تکنیک های بیشتر سازش دوره هایی را با بابک ریاحی پور می گذراند که بدون 
شک بر نوازندگی اش تأثیر خاصی داشته است.آرمین از  بابک ریاحی پور به عنوان بازگردانندۀ  گیتاربیس به موسیقی ایرانِ بعد از گذار از انقلاب و سالهای جنگ یاد می کند

از جمله گروه های موسیقی که با آنها همکاری می کند گروه موسیقی صفیرعرش است که از تلفیق اشعار مولانا با موسیقی هارد راک آثار زیبایی را خلق کرده بودند.

سپس در سال 1378 ، آرمین با گروه آریان آشنا می شود و برای مدت پنج سال به عنوان نوازندۀ گیتار بیس با گروه همکاری می کند . البته وی به گفتۀ خودش  همزمان با گروه ها و بند های دیگری همکاری دارد که از جملۀ آنهامی شود به گروه پیکولو ونیز همکاری با سارا نائینی خوانندۀ زن ایرانی اشاره کرد، و نیز به عنوان نوازندۀ بیس با بسیاری از گروه های موسیقی زیر زمینی ایران در اجراهای کوچک همراه بوده است.




سال 2004 میلادی ،به قصد مهاجرت به کشور آلمان ، از ایران خارج می شود و پس از گذشت یک سال از حضورش در آن کشور در یک کارگاه موسیقی* دو روزه با امیدپوریوسفی کرمانی آشنا می شود که این آشنایی آغاز همکاری او با گروه موسیقی( پروژۀ) تپش 2012 با مدیریت امید پوریوسفی را رقم می زند.


 آشنایی اش با مِستِر شیرازی نیز در تپش 2012 اتفاق می افتد زمانی که هردو عضو این گروه بوده اند.

همراه با تپش 2012 یک سری 
اجراهای مختلف داشته، در سال 2006گروه تپش 2012 در یک جشنوارۀ موسیقی در آلمان موفق به کسب مقام اول می شود که پیامد آن کنسرت های بزرگ تری بوده که از آن زمان تا سال 2008 به دفعات برگزار می گردند. از سال 2008 به بعد به دلیل تغییر شهر محل سکونت همکاریشان کمرنگ می شود تا اینکه در سال 2009 آرمین  همراه با مِستِر شیرازی فعالیت های مشترک جدی تری را آغاز می کنند.


در گفتگو با آرمین به این نتیجه می رسم که در برابر موسیقی و جهان موسیقی فکری بسیار باز و پذیرا دارد .برای اوکه موسیقی  را دنیایی بی حد و مرز و بی انتها می داند اسارت در کلیشه ها و قالب های فکری خشک و بسته که می خواهند از موسیقی صرفا استفادۀ ابزاری داشته باشند قابل پذیرش نیست.آرمین آنقدر در دنیای ریتم ها و ملودی ها غرق است که حدو مرزهای دست وپا گیر را کنار گذاشته و در یک کلام می گوید : من عاشق گروو هستم،سازم هم ساز گروو هست.
          احساس رقص و حرکتِ حاصل از ریتم هایی چون ریتم موسیقی فانک، راک  (Groove) {
سالسا، رگی، فیوژن و سول غربی و موسیقی شش هشت وخالتور ایرانی را گروو می گویند}

سال ها اجرای زنده بر روی استیج های بین المللی ، همراهی با موسیقی دان هایی از هر ملیت و فرهنگی چه در استودیو و چه در اجرای زنده سبب شده تا آرمین بگوید که از نظر او موسیقی بد وجود ندارد!
این سلیقۀ شنونده است که سبکی را می پسندد و سبکی را نمی پسندد. همانطور که همه علاقه ندارند ظاهری مشابه به هم داشته باشند!

آرمین برای اینکه بتواند خود را به استانداردهای بین المللی در نوازندگی بیس نزدیک کند، با وجود گذراندن کارگاه های موسیقی بسیار، در سال 2007 تصمیم می گیرد برای تحصیل موسیقی در آلمان وارد کنسرواتوار شود، شرایط سنی اش باعث می شود که تنها انتخابش کنسرواتوار خصوصی باشد که در آنجا دو سال 2007 و 2008 را به تحصیل می پردازد و در این زمان با افراد بسیاری در تجارت موسیقی آلمان ارتباط برقرار می نماید.
هرچند به سبب اجراهای زندۀ  بی شماری که داشته دیگر نواختن بر روی استیج برایش یک عادت شده ،با این حال هر بار روی استیج رفتن برای او با شوق و هیجان خاصی همراه است.
در سال 2008  در پروژۀ تپش 2012  همراه شاهین نجفی در فستیوال بزرگ (بوخوم توتال)* در شهر بوخوم - آلمان روی استیج می رود. و پس از آن در سال 2010 در کشور سوئد  برای یک تور سه روزه که مربوط به جشنواره هیپ هاپ ایرانی بوده با شاهین روی استیج ساز می زند که این  تور پایان همکاری او با شاهین نجفی عنوان می گردد.
همچنین در همان سال به دلیل عدم حضور بیسیست گروه کیوسک ،آرمین نوازندگی بیس را درفستیوال موسیقی (مُرگن لند فستیوال)* برای گروه کیوسک به عهده می گیرد.  





   
  هرچند آرمین مستعد از سال 2009 به عنوان یکی از اعضای ثابت گروهی با نام " مِستر شیرازی اند دی اکسایل ارکسترا " * می باشد و سعی کرده تا  تمام خلاقیت های نوازندگیش را در گروه به کار گیرد .



 با این حال به دلیل سابقه و کارنامۀ اجراهای زنده اش بسیاری از خوانندگان و هنرمندان ایرانی ساکن کشور های مختلف ،برای تورهای خود از حضور آرمین استفاده می کنند ،گرچه به قول آرمین اکثرا ترجیح اولشان این است که به سراغ نوازندگان ارزان قمیت تر و کم دردسر تر بروند. با این حال برای آنهایی که کیفیت نوازندگی روی استیج کنسرت هایشان اهمیت دارد آرمین همیشه همراه خوبی بوده است.

از همکاری اش با شادمهر عقیلی پرسیدم .خاطرم بود که در توری شادمهر را همراهی می کرد.
آرمین توضیح می دهد که اواخر سال 2011 و تمام سال 2012 را همراه شادمهر در تور بوده و در کشورهایی از جمله آلمان، ترکیه،قبرس،سوییس و کشورهای اسکاندیناوی برنامه اجرا کرده.

خاطرم می آید که بهار گذشته در لندن منتظرآرمین بودم که به دلیل مشکلات اقامتش نتوانست تور را در بریتانیا همراهی کند.
  با این حال گویا بهار امسال نیمۀ دوم ماه مارس درلندن سامی بیگی را همراهی خواهد کردو در لندن به روی استیج خواهد رفت.

از آرمین در رابطه با فعالیتش در گروه مستر شیرازی می پرسم.
هرچند ترجیحش این است که در رابطه با گروه با خود مسترشیرازی نیز گفتگویی داشته باشم ،با این حال توضیح می دهد که سبک موسیقی اش ترکیبی است از موسیقی جهان و موسیقی الکترونیک که به صورت ادغام شده نام آن وُرلدترونیک نامیده می شود.ترکیبی از ریتم های ایرانی،عربی،ریتم های بالکان،راک و ریتم های ترکیبی دیگر
آرمین که به عنوان نوازندۀ حرفه ای گیتار بیس به فعالیت در شهر کلن مشغول است ،نگاه عمیق و جامعی نسبت به موسیقی ایران این روزها دارد.او برایم می گوید که هرچند ماه یکبار وقت می گذارد و هرآنچه از ایران ،به صورت موزیک ویدیو یا فایل صوتی و غیره ،تازه از راه رسیده است را با دقت گوش می دهد ونیز نسبت به موسیقی لس آنجلس هم بی تفاوت نیست .هرچند اضافه می کند که به نظر او آنقدری که موسیقی ایران در ده سال گذشته در داخل کشور پیشرفت داشته و بچه های موسیقی ایران با وجود محدودیت ها و موانع توانسته اند تمام خلاقیت و توانایی خود را در بهبود موسیقی شان به کار برند، نمی توان شاهد چنین رشدی در موسیقی ایرانیان خارج از ایران بود.

از دید آرمین موسیقی ایران در داخل مرزهای ایران از هر نظر پیشرفت بیشتری به نسبت موسیقی ایرانیان مقیم کشورهای دیگر جهان داشته است.

نکته ای که برایم جالب است این که او با دیدن هر موزیک ویدیویی سعی می کند بگردد و ببیند که آیا خوانندۀ مورد نظر توان اجرای زنده هم دارد یا نه؟آیا می تواند یک آهنگ را و یک کنسرت را زنده اجرا کند؟ چرا که به گمان او با پیشرفت صنعت ضبط و تولید صدا این روزها می شود هرخطایی را به بهترین نحوی در پروسۀ تولید اصلاح کردو از دید او که یک نوازنده است هیچ چیز به اندازۀ اجرای زنده نمی تواند بیانگر توانمندی هنری اجرا کننده باشد.

آرمین نه تنها با بازار موسیقی ایرانیان خارج از ایران در ارتباط است که بیشترین فعالیت موسیقایی اش با بازار موسیقی آلمان گره خورده است.از ضبط های استودیویی تا تدریس در مدارس موسیقی معتبر کلن و اجراهای زنده. وی در  تولید آلبوم های غیر فارسی زبان بسیاری به عنوان نوازنده همکاری داشته و در حال حاضر در حال ضبط چند آلبوم با چند هنرمند مختلف است
موسیقی یعنی عشق، موسیقی یعنی زندگی، موسیقی یعنی احساس اینکه هرروز حرکت رالمس می کنی .

از آرمین خواستم تا فهرست کوتاهی از چند آلبوم که در ضبط آنها همکاری داشته را برایم نام ببرد.

در ایران
گروه آریان : آلبوم های " گل آفابگردون " و " و اما عشق"
گروه پیکولو آلبومشان رسما منتشر نشده و با این حال می توانید به لینک صفحۀ فیس بوکشان مراجعه نمایید :
گروه راما/ سارا نائینی : آلبوم "راما"
در آلمان
گروه ایرانی
-Mr. Shirazy & the exile orchestra - Album "Back to Evolution"
و گروههای غیر ایرانی
-micro clocks - Album "circular waves "
-Carmen Brown & the elements - Album "It's All For You"
-Simon Jakobi & Band - Album
 "Tales from a Good Old-Fashioned Lover"
آلبوم غیر ایرانی  در دست تهیه                                                                                                                              
-Fado soulto/Miguel Granja  - سبک موسیقی مدرن پرتقالی


(مصاحبۀ سارازواره ای با آرمین مستعد ، موسیقی دان، نوازندۀ گیتار بیس،کنترباس و مدرس گیتار بیس در شهر کلن آلمان)

لینک صفحۀ فیس بوک آرمین مستعد

عناوین غیر فارسی آمده در متن
*Bochum total
*Morgen land festival
*Mr. Shirazy & the exile orchestra