۱۳۹۴ شهریور ۸, یکشنبه

مصاحبه ی سارا زواره ای با آذرخش فراهانی ٫موسیقیدان ساکن ایران






درخانواده ای اهل هنر متولد می شود و در سنین کودکی تحت تاثیر فضای موسیقایی مورد علاقه  خواهر بزرگترش به موسیقی روز دههء هشتاد غرب  گرایش پیدا می کند. 
پس از گذراندن دورهء آشنایی با موسیقی (اُرف) در سال ۱۳۶۹علی رغم تشویق پدر به فراگیری ساز سنتی ایرانی٬وی که به ساز گیتار علاقمند بوده ٬زندگی موسیقایی اش را با یادگیری گیتار ادامه می دهد. 

می گوید:گیتار ساز جا افتاده ای در فرهنگ آن زمان جامعهء ایران نبود و حتی مشکلاتی هم از نظر قانونی وجود داشت و به این ترتیب  ساز ٬ سازی ممنوع به حساب می آمد. برای فراگیری گیتار از جانب پدرم با مخالفت شدیدی مواجه شدم ٬با این حال در نهایت امر٬یکی از دوستان خانوادگی لطف کرده و گیتاری به ما  داده و بعد از مدتی نیز کارگردان بزرگ سینما آقای مهدی فخیم زاده  گیتار دیگری به ما دادند که آن گیتار هنوز دست ما هست و جا دارد که همینجا من از ایشان  تشکری ویژه داشته باشم .
 با این حال چند سالی در فراگیری گیتار وقفه افتاد تا آنکه ۱۷ یا ۱۸ ساله بودم که مجدداً به موسیقی غربی روی آوردم و با موسیقی متال و موسیقی راک ان رول آشنا شدم که این سبک موسیقی را بیشتر از آن آهنگهای دههء هشتاد که خواهرم گوش می داد دوست داشتم.

من که از دو سالگی نقاشی کردن را آغاز کرده بودم و همیشه با تشویق پدر و مادر روبرو بودم ٬ در سن ۱۸ سالگی وارد دانشگاه شدم و در رشتهء نقاشی ادامهء تحصیل دادم. همان زمان بود که با افرادی آشنا شدم و کارهایی به شکل کنسرت در دانشگاه اجرا کردیم.




آن زمان ٬سال های  ۷۸-۱۳۷۷افراد زیادی در آن نوع فضای موسیقایی فعالیت نداشتند و افراد معدودی به سبک راک وموسیقی معاصر غربی کار می کردند که از جملهء آنها دوست خوبم آقای علی عظیمی بودند که من برخی آثار ایشان را کاور می کردم.
 دوست خوب دیگری نیز بودند به نام آقای یاشار بهجت که من از ایشان ٬ در آن زمانی که نه اینترنت به شکل امروزی اش در دسترس همگان بود و نه منابع آموزشی کافی و لازم برای یادگیری وجود داشت٬گامهای پنتاتونیک را یادگرفتم. مثلا می رفتم خانهء یاشار بهجت گامهای پنتاتونیک را به من یاد می داد٬
 دوست خوب دیگری داشتم آقای میلاد زنده نام ٬ که چیزهای دیگری در موسیقی و نوازندگی از ایشان فرا گرفتم. و امکانات فراگیری ما آنقدر محدود بود که در زمینهء موسیقی جَز من تا مدتها هیچ منبعی برای یادگیری نداشتم تا اینکه بعد ها دوست عزیزم آقای ماهان میرعرب لطف کردند و چیزهایی از موسیقی جز به من یاد دادند.

سال ۱۳۸۲ به همراه بَندی که  با خواهرم و چند تن از دوستانمان با هم تشکیل داده بودیم در مسابقهء موسیقی زیر زمینی ایران شرکت کردیم که  خاطرم هست  در آن بند ٬همسایهء مان آقای خالد صنعت زاده ٬نوازندهء درامز بود و آقای زنده نام گیتار لید می نواختند و دوست بسیار خوبم علی سینا یوسف زاده نوازندهء گیتار ریتم گروه بودند و باقی من بودم و خواهرم و خانم نگار نوراد٬ و به این ترتیب موسیقی ما به عنوان بهترین موسیقی از رأی کل مردم شد.
آن زمان مثل حالا نبود که کنسرت های پژوهشی و غیره وجود داشته باشند٬و صرفا به بهانهء جشنهای دانشجویی می توانستیم در دانشگاه دو یا سه ترَک اجرا کنیم.


باز چند سالی وقفه افتاد تا اینکه دوباره فعالیت موسیقایی ام را به شکل جدی ادامه دادم و این بار دوست و استاد عزیزم آقای حمزه یگانه که باید از ایشون با عنوان استاد خودم نام ببرم٬ کاری کردند که من تا عمر دارم مدیون ایشان هستم. چون حمزه ء عزیز همان زمان هم که کسی بنده را نمی شناخت موسیقی دان مطرح و بسیار جا افتاده ای بودند و ایشان افتخار دادند و با من همکاری کردند ٬وبا هم چند تا از آهنگ هایمان را هم در کنسرتی در قالب همان گروه کوچ نشین که از گذشته بود و حالا دوستان جدیدی به لطف حضور حمزه یگانه به آن پیوسته بودند٬ اجرا کردیم و نیز آلبومی جمع کردیم که در سال ۱۳۹۳ با نام آلبوم آخر٬که شامل سیزده آهنگ در سبک های جَز٬راک٬هیپ هاپ و پروگرسیو می باشد٬ منتشرشد.




-آیا در خانواده افرادی بودند که پیش از تو نوازندگی را تجربه کرده باشند؟


بله٬ خواهر بزرگترم پیانو می نواخت و ما همیشه در خانه پیانو داشتیم و هنوز هم داریم  ٬با این حال من خیلی جذب این ساز نشدم وبعد از گذشت ۳۳ سال ٬من هنوز ذره ای بلد نیستم این ساز را بنوازم. و البته خواهر کوچکترم هم جذب ساز پیانو شد و با این حال بنده گیتار را انتخاب کردم . از دید من گیتار سازیست که به آسانی می شود با آن آهنگ ساخت٬ به خاطر حالت و فرم هندسی اش ٬خیلی وقت ها حتی به طور بداهه نیز می توان آهنگ های زیبایی توسط گیتار ساخت.

 - پیشتر اشاره کردی که وقتی برای آیندهء راه موسیقی ات ساز گیتار را انتخاب کردی ٬ با مخالفت خانواده مواجه شدی ٬ اگر ممکن است کمی برایم بیشتر توضیح بده؟!
بله٬ سازی بود که آن زمان ساز ممنوع تلقی می شد٬ آن زمان یعنی سال ۱۳۶۸ حتی شنیده شدن این ساز از رسانه های جمعی ممنوع بود.

وقتی دانشگاه علمی کاربردی در رشتهء موسیقی پذیرفته شدم ٬سازم را بردم تا در امتحان نوازندگی شرکت کنم٬ و آنجا مرا به دلیل آنکه سازم گیتار بود رد کردند ٬چرا که گیتار اصلا ساز محسوب نمی شد. و بعدهابه مرور زمان این ساز از ممنوعیت خارج شد! خوب در آن شرایط شاید خیلی طبیعی است که خانواده که از طرفی به آیندهء حرفه ای تو به عنوان یک مرد در جامعه نگاه می کند و از طرفی کودک ۸ ساله ای را تصور کنید که بخواهد در آن فضای ممنوع گیتار روی دوشش بیاندازد و از یوسف آباد تا خیابان وصال با اتوبوس ساز را به تنهایی حمل کند٬ بدون شک مخالفت عاقلانه ای بوده و شاید حتی بیشتردر آن زمان به عنوان یک خواستهء کودکانه تلقی شده!
با این حال من از همان سنین کودکی متوجه شدم که گیتار در جامعهء ما اصلاً فهمیده نمی شود٬ چرا که تمام آن قطعات کلاسیک که من با چه سختی آنها را روی گیتار در می آوردم ٬وقتی برای اطرافیان و دوست و فامیل می نواختم اصلاً فهمیده نمی شد! 

-اولین باری که خودت ملودی ساختی چند سال داشتی؟و به چه ترتیبی این اتفاق افتاد٬ خاطرت هست؟

خاطرم هست که پیش از انتخاب ساز گیتار٬ به دلیل مشکلاتی که آن زمان در جامعه بود از قبیل جنگ و غیره٬ امنیت خانواده زیر سئوال بود و من آن زمان با همراه خواهرم٬ ملودی ترسناکی روی پیانو ساختیم که حتی روی آن از sound effect هم استفاده کردیم و صدای گرگ و گوسفند و … را با دهان در آوردیم و ضبط کردیم .داستان گرگی بود که می خواست گوسفندی را بخورد!

-از چه زمان رپ گفتن را آغاز کردی؟ و از چه زمان کلام و موسیقی برای تو با هم آمیخته شد؟
من ادغام کلام و موسیقی را در ابتدا با رپ آغاز نکردم. ابتدا تاثیری که از موسیقی راک ان رول گرفتم آن زمان که ۱۷ سال داشتم و سپس ترانه های راک فارسی که برای مثال علی عظیمی یا اوهام و غیره کار کرده بودند و دست به دست بین بچه ها چرخیده بود٬اولین ترانه هایم را تحت تاثیر آنها نوشتم و سپس وقتی آثار رپ خوان های قدیمی ٬از جمله ام سی حَمر که در سبک Old school Rap کارمی کند را شنیدم بی تردید بر من  تاثیرگذاشتندو کم کم جذب موسیقی رپ شدم که بعداً با  آثار توپک و امی نم نیز ارتباط برقرار کردم و شروع کردم به رپ گفتن و رپ ساختن! و همان زمان چند کار رپ هم ساختم و با نام Zooo در اینترنت گذاشتم .


- نوازندگی گیتار و  گیتار بیس را نزد کدام اساتید فراگرفتی؟
ابتدا در مؤسسه موسیقی پارس در کلاس های آموزشی خانم صبا خضوعی شرکت داشتم و عکسهایی از آن دوران نیز دارم که خودم هم قد گیتارم هستم. پس از آن چند سالی را در محضر استاد کیوان میرهادی تعلیم دیدم . ایشان از اساتید بزرگ موسیقی هستند و من تأسف می خورم از اینکه آنطور که باید در ایران از ایشان قدردانی نشده است. بعدها در زمینهء موسیقی راک ابتدا با آقای میلاد زنده نام کار کردم و ساز بیس را هم نزد آقای بابک ریاحی پور فراگرفتم.

-تا چه حد روی موسیقی اصیل و سنتی ایران تسلط داری و فکر می کنی تأکید پدر بر فراگیری ساز سنتی ایرانی به چه منظور بوده؟
من هیچ تسلطی بر موسیقی سنتی ایران ندارم ٬اما هر از گاهی این موسیقی را گوش می دهم. گروه هایی هستند که به موسیقی شان علاقمند هستم و یک پروژهء تلفیقی هم کار کرده ام که خودم از نتیجهء آن خیلی راضی هستم.در این پروژه یک سری سازهای سنتی را به صورت sample چیدم روی ملودی های خودم و خیلی جالب شد. موسیقی یک انیمشن بود که برای اینکه بتواند مجوز بگیرد بایداز  صدای سازهای سنتی در آن استفاده می شد. 
در رابطه با تأکید پدر بر یادگیری سازسنتی ٬ خوب از دید ایشان این مسئله حفظ فرهنگ ملی است.


-آیا تو با این امر موافق هستی؟ 
حفظ فرهنگ ملی را قبول دارم ولی اینکه وابسته به این باشد که فرهنگ هیچگونه مراوده ای نداشته باشد و سیال نباشد را قبول ندارم٬ ایستا بودن فرهنگی را قبول ندارم. از دید من فرهنگ ملّی ٬ مانند همین موسیقی سنتی ما که از ادغام هزاران سالهء انواع موسیقی های مختلف باهم به امروز رسیده است٬ از ادغام فرهنگ ها طی هزاران سال بدست آمده است.
از دید من فرهنگ مقوله ای پویا و سیّال است و همیشه باید چیزهای خوب فرهنگ های دیگر را بگیرد و بخش های خوب خودش را به فرهنگ های دیگر صادر کند.

-براساس این گفتهء تو  آیا ممکن است صدها سال دیگر آنچه که امروز با عنوان موسیقی تلفیقی از آن نام می بریم ٬با عنوان موسیقی اصیل و سنتی ایران شناخته شود؟
امکانش می رود ٬اما از آنجا که در این دوران امکان ثبت و ضبط موسیقی وجود دارد٬موسیقی اصیل ایران به شکل امروزی اش باقی خواهد ماند. مانند شهر رُم که  بخش مرکزی شهر قدمتی چند صد ساله دارد٬از دید من حفظ شدن اصالت موسیقی هم همانقدر زیباست. ولی در حالیکه باید درحفظ موسیقی اصیل و سنتی ایران تلاش کرد٬از دیدمن باید به موسیقی های دیگر هم توجه داشت ٬چرا که به هر حال دامنهء احساسات انسانی گسترده تر می شود و انسان می تواند احساساتش را از دریچه های مختلفی ارتزاق نماید.

بسیاری از موسیقی های موفق دنیا از ترکیب سبک های مختلف با هم بوجود آمده اند٬مانند همین موسیقی جزو راک ان رول ٬به نظر من اینکه این موسیقی ها در جهان اقبالی یافته اند به سبب تلفیق موسیقی قارّه ها با یکدیگر بوده است. و از دید من این مسئلهء تهاجم فرهنگی در این باب موضوع خنده داریست ! مثل اینکه غرب در برابر موسیقی رپ یا راک ان رول که ریشهء آفریقایی دارد ٬بگوید مورد تهاجم قرار گرفته است!


- سبک موسیقی ات را چگونه توصیف و تعریف می کنی؟ و برای آیا نشر موسیقی ات اجرا و کنسرتی در داخل و یا خارج از ایران داشته ای؟ برخورد مردم با موسیقی تو چگونه بوده است؟
اسم گروه ما کوچ نشین است و کوچ نشینان دائماً در سفراند.سبک موسیقی ام نیز سفر ایست بین سبک های مختلف و به واسطهء احساسات مختلف. یعنی احساسات مختلف و متضادی که در هنرمند هست و به واسطهء آن سبکش ایستا نبوده و پویا و متغیر می باشد. من ترجیح می دهم که سبک خاصی نداشته باشم و بتوانم آزادانه موسیقی ام را پیش ببرم.
در رابطه با اجرا و کنسرت ٬بله هم در داخل ایران اجرا داشته ام و هم در چند کشور دیگر ٬ با این حال بهترین و زیباترین خاطراتم از اجراهای خیابانی ام بوده است٬خصوصاً زمانی که با چند تن از دوستان در قطار زیر زمینی شهر تهران خط شمال-جنوب (قیطریه -بهشت زهرا)٬ ساز می زدیم و می خواندیم.

دوتا خاطرهء فراموش نشدنی از آن اجراها برایم مانده ؛ یکی پسر بچهء فال فروشی بود که پول فروش چند تا از فال هایش را برای ما که در مترو اجرا می کردیم ریخت و دیگر روحانی معممی بودند که معادل ده دلار آن زمان که می شد حدود سی هزار تومان برای ما پول ریختند . من تا پیش از اجرا همیشه در مترو تهران احساس تنهایی و غربت می کردم ٬احساس می کردم درک نمی شوم و همه با من بیگانه هستند٬ اما تجربهء نوازندگی و اجرا در متروی تهران دید من را نسبت و مردم و جامعه ام عوض کرد. تمام آن چهره های ماتم زده و غمگین به محض آنکه ما شروع به نواختن می کردیم با لبخندی ما را تأیید می کردند و چشمهایشان برق  می زد. خاطرم هست که وقتی به ایستگاه آخر می رسیدیم رانندهء قطار زیرزمینی از بلندگویش اعلام می کرد که : ایستگاه آخر ٬هنرمندان عزیز پیاده شوند

راستش اول قصدمان این بود که از قیطریه تا اواسط شهر برویم و برگردیم چون فکر می کردیم که پایین شهر مارا مسخره خواهند کرد و مانع نواختن ما خواهند شد٬در صورتیکه بیشترین هیجان کار ما در پایین شهر بود٬مردم برای ما داخل مترو استیج می بستند و اتفاقاتی که برای من و گروه داخل مترو در پایین شهر افتاد و آن همه هیجانی که داشت هرگز در بالای شهر اتفاق نیفتاد.آنجا متوجه شدم که تمام آن چیزهایی که راجع به پایین و بالای شهر در فکر ماست همهء آن چیزهایی که راجع به تفاوت دهاتی و شهری ٬تهرانی و شهرستانی و غیره گفته می شود همه ساختهء توهم ماست! شما در دهات فردی را می بینید که شاید خیلی خیلی با شعورتر و فهمیده تر از یک فرد شهر نشین کارش را دنبال می کند و من فکر می کنم این طبقه بندی سطحی بالا و پایین شهر یک جور بیماری است! این تفاوت گذاشتن ها تنها یکجور بیماریست!

-لطفا نوازندگانی که  با هم در متروی تهران اجرا داشتید رانام ببرید ؟
آقای سیاوش اسدی که در کوچ نشین هم همکاری مان را ادامه دادیم٬ هاتف منتظری٬آقای محمود که می خواندن و من هم که فلوت می زدم و چندتن از دوستان دیگراز جمله آقای کاوه و حسام احمدی که هر از گاهی به جمع ما می پیوستند.

-از دید من نوع پوشش خاصی داری که مختص خودت هست٬ چه ارتباطی بین موسیقی ات ٬کلامت و نوع پوششت می بینی؟
پوشش من خیلی صادقانه است و شاید این صداقت در بخش هایی از موسیقی من وجود داره٬ از دید من حتی یک لباس اتو کشیده و گرانقیمت هم می تواند صداقت را مخدوش کند! 

-در ترانه هایت مستقیم حرف می زنی یا در لفافه؟
خیلی جاها شاید به هر دو صورت بوده باشد٬ ولی وقتی ترانه می نویسم از باید ها و نباید ها فاصله می گیرم و سوار بر احساس می شوم تا مرا با خودش ببردو بعداً می توانم تحلیل کنم که آیا صادق بوده ام یا خیر. و در کل خود را فردی خاکی می بینم که دنبال سادگی بیان است هرچند که گاه به سبب استفاده از قافیه های پیچیده درک کلامم تا حدودی سخت شده است.

- تا چه حد به هنگاه نوشتن خودت را سانسور می کنی؟
خوب یک مقدار خودم را سانسور می کنم ٬خصوصاً در ایران! اما یک سری مسائل در دنیا هست که انسان به سبب آنکه شاید گفتنش سبب سؤتفاهم شود ٬از گفتن آن ها پرهیز می کند.
گاهی شاید حتی شجاعت روبرو شدن با ضعف های احساسی ام را نداشته باشم و آن ها را به زبان نیاورم! که البته این را  دربرخی رپ خوان ها می بینم که ضعف هایشان را پنهان می کنند! ضعف هایی که شاید ضعف یک نسل باشد و شنونده با شنیدن آن ضعف های خودش راببیند!  به نظرم فرد باید شهامت این را داشته باشد که تمام زوایا را در هنرش ببیند!

-آیا برای فیلم یا سریالی آهنگسازی کرده ای و به طور کل برنامه هایت برای آیندهء موسیقایی ات چه اجرا و چه انتشار آلبوم ٬به چه صورت هستند؟
بله مجموعهء انیمیشن ننه زنبق به کارگردانی آقای محسن میرزاخانی را آهنگسازی کرده ام و همچنین برای چند فیلم کوتاه  کار آهنگسازی انجام داده ام.

برای آینده نیزتصمیم دارم تا چنانچه تهیه کننده و یا اسپانسری داشته باشم ٬آثاری را که آمادهء ضبط دارم ٬ضبط و منتشر نمایم.

لینک ها برای ارتباط با آذرخش فرهانی

لینک سوند کلود آذرخش فرهانی        https://soundcloud.com/user5719327
فیس بوک گروه کوچ نشین                       https://www.facebook.com/Koochneshin?pnref=lhc